سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://Ahorayearyaii.ParsiBlog.com
 
قالب وبلاگ
www.shereno.com
لینک دوستان
www.shereno.com


آغاز با خدا
پایان بی خدا
پیدا نمی کند

سیگار زندگی
در زیر پای مرگ
فانی نمی شود

در زندگی سقوط
راحت تر از صعود
انجام می شود

در برکه سیاه
نیلوفر سفید
لبخند می زند

جراحی دماغ
پر مشتری تر از
جراحی دل است

در چشمهای تو
دریای بیکران
در گل نشسته است

از این همه گناه
تنها به عاشقی
اقرار می کنم

یک تک درخت پیر
با جابجا شدن
خشکیده می شود

یک کاج بی خبر
باضربه تبر
بیدار می شود

در دست بی خبر
هرگز کسی خبر
پیدا نمی کند

با این همه خدا
دنیای بی خدا
باور نکردنی است

از ناخدا شدن
تا با خدا شدن
بسیار فاصله است

هر شک به ابتدا
با شک به انتها
همراه می شود

تغییر سرنوشت
از حدس سرنوشت
همواره بهتر است

در لحظه ی کمال
سرتاسر جهان
بی نقص و کامل است

خوشبختی از قضا
با بخشش و عطا
تکثیر می شود

با صد ورق دروغ
تاریخ آدمی
ناقص نمی شود

بی ساغر سکوت
انسان به معرفت
نایل نمی شود

در دفتر حیات
زیباترین رموز
در بخش خلقت است

بی رنج اشتباه
انسان به اکتشاف
هرگز نمی رسد

در پازل جهان
یک قطعه ی بزرگ
همواره غایب است

در پیش روی شمع
هر تکه آینه
یک شمع روشن است

تدبیر غربیان
با عشق شرقیان
ترکیب می شود

هر شعر تازه ای
با حرف تازه ای
آغاز گشته است

یک هسته ی درخت
در ظرف کوچکی
بالغ نمی شود

پنهان ترین درون
با دیده ی خرد
شفاف و روشن است

در شهر زندگی
اصل همیشگی
اصل تفاوت است

در شهر بی صدا
افکار هر کسی
مانند دیگری ست

با خواب یک شبان
دارایی دهی
بر باد می رود

در درگه خدا
تاخیر در امور
هرگز نبوده است

با قهر آفتاب
سیاره ی زمین
پوشیده از یخ است

هر گز سمندری
در آتش درون
جولان نمی دهد

از اولین اذان
تا آخرین نماز
یک عمر فاصله ست

هر اشک آسمان
در جستجوی گل
از دیده جاری است

در اوج آسمان
آرامش بزرگ
همواره حاکم است

در قله های سخت
انسان به آسمان
نزدیک می شود

در جبهه ی جهان
انسان بی طرف
پیدا نمی شود

سرکش ترین قلل
از فتح آدمی
همواره عاجزند

با اختراع پول
خوشبختی بشر
دشوار گشته است

زیبایی سکوت
بی انتهاتر از
زیبایی صداست

هر ناخدای خوب
در پیچ و تاب موج
ورزیده گشته است

هر کسب نعمتی
با حذف نعمتی
آغاز می شود

در قلب هر بشر
رازی برای کشف
همواره بوده است

یک جام پر ترک
از وحشت شکست
خالی نمی شود

با اینهمه قیود
انسان واقعی
آزاده و رهاست

یک قفل صد کلید
از قفل بی کلید
همواره بدتر ست

گلهای باغ فرش
در زیر پای ما
پر پر نمی شوند

هر جام تشنه ای
در وادی سراب
از تشنگی پر است

اندیشه های سست
دائم به گرد خویش
دیوار می کشند

الگوی فربه تر
انسان فربه تر
ایجاد می کند

یک ساعت خراب
روزی دو مرتبه
اهل صداقت است

یک خانه ی یخی
در پرتو چراغ
ویرانه می شود

با قدرت نگاه
انسان ز پله ها
بالا نمی رود

در شهر عاشقان
عاشق تر از خدا
پیدا نمی شود

هر عصر تازه ای
با دید تازه ای
آغاز می شود

بی فتح روح خویش
هرگز به فتح غیر
قادر نمی شویم

یک چتر کاغذی
با بارش بهار
نابود می شود

دیوار خانه ها
ما را به پنجره
محتاج کرده است

از دامن زمین
چیزی به آسمان
نازل نمی شود

در جهان خلقت
ساحل خوشبختی
بین دو بدبختی ست

بی حق انتخاب
زیباترین بهشت
قعر جهنم است

در شهر زندگی
تابوت و مهد ما
با هم برادرند

بی باور طلوع
افسانه ی غروب
زیبا نمی شود

بی شمع انتقاد
افکار مردمان
روشن نمی شود

هر درس زندگی
بی درک مطلبش
تکرار می شود

در کوه زندگی
در کوله بار ما
تنها اراده است

در راه نادرست
برگشتن درست
اوج شهامت است

لبخند مردگان
از اخم زندگان
بسیار بهتر است

دنیای عاشقان
با جذر و مد عشق
ویران نمی شود

دنیای بی ثبات
با خنده های ما
تحقیر می شود

هر پیر با چراغ
از کودک درون
شعله گرفته است

هر سنگ خاره ای
با اهرم زمان
از جای می جهد

زیباترین بنا
با سیل کوچکی
نابود می شود

ارابه های عشق
از وادی جنون
باید گذر کنند

در قلب عاشقان
یک غایب بزرگ
همواره حاضر است

این خیل مردگان
با نعره ی کلنگ
از جا نمی جهند

یک کشتی بزرگ
با زخم کوچکی
نابود می شود

ننگین ترین شکست
با غفلتی حقیر
آغاز گشته است

یک نخل ریشه دار
با غارت خزان
زخمی نمی شود

رسواترین سکوت
هرگز به اشتباه
صحبت نمی کند

بر کج ترین سطوح
با خط مستقیم
بتوان خدا کشید

یک قلب بی ریا
از مسجد خدا
همواره برتر است

در شهر زندگی
قانون نقره ای
قانون باور است

قلب سخن پذیر
از قول دلپذیر
آکنده می شود

در شهر دشنه ها
آرامش عمیق
حاکم نمی شود

هرگز کبوتری
از لوله ی تفنگ
خارج نگشته است

یک پیچک ضعیف
بی تیرکی قوی
بالا نمی رود

این فرصت بقا
از فرصت فنا
بسیار کمتر است

با غرش تفنگ
انسان به برتری
هرگز نمی رسد

در شهر زندگی
بی جستجوی خویش
پیدا نمی شویم

بی خنده ی چراغ
بیداری بشر
باور نکردنی ست

تندیس ماسه ای
در پیش روی باد
ویرانه می شود

از کوج یک شبح
ردی به یادگار
هرگز نمانده است

پایان عاشقی
ما را به انقراض
نزدیک می کند

زندان زندگی
با مرگ متهم
همراه می شود

بی مرگ کرم توت
دیبای خوش نگار
حاصل نمی شود

از سرزمین عشق
هرگز مسافری
هجرت نکرده است

هر سنگ کوچکی
در برف روزگار
بهمن نمی شود


[ سه شنبه 91/8/16 ] [ 7:14 عصر ] [ مسافر01 ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب

کد موسیقی برای وبلاگ

کد تغییر شکل موس